اجتماعیفرهنگی و هنری

راه‌حلِ حفظ انسجام، پادگان کردنِ کشور نیست

محمد مهدی ترابی ـ  وقتی در جنگیم، جنگ حتماً ملاحظات دارد و حتماً باید در آن جوانب بیشتری را در نظر گرفت و به آن فراخواند؛ با این همه اما ملاحظات و جوانب، غیر از پادگان کردن کشور است و غیر از این است که بگوییم کسی حق نقد و سخن ندارد. برخی این دومی را با اولی اشتباه می‌گیرند.

منشا راه‌حل پادگانی، نگاه تهدیدمحور است؛ نگاهی که از نقش‌آفرینی سیاسی مردم، نخبگان و جریانات مختلف اجتماعی می‌ترسد؛ جریانی که هرگونه تفاوت در دیدگاه را ضدنظام و دردسر تلقی می‌کند و تک‌صدایی را فرصت. به راستی این تفسیر “انسجام” به “تک‌صدایی” را از کجا آورده‌اید؟ اصلا انسجام یعنی چه؟ چه کسی گفته انقلابی‌تر شدن فضای کشور و آلارم خطر دادن به دشمن که جریانات صریح‌تر دارند قدرت می‌گیرند، به ضرر کشور است؟ در هر جنگ تمام‌عیاری باید اصلا به سمت انقلابی‌تر شدن و مطالبه‌گر شدن و مرد جنگ شدنِ کل جامعه رفت.

انسجام، “تک‌صدایی” نیست؛ نوعی آرایش است که اجازه می‌دهد تکثر، با ماموریتی مشترک نسبت‌مند شود. انسجام، نوعی اصلی-فرعی کردن است. برای حفظ انسجام باید ماموریت و نسبت‌مندی با ماموریت را حفظ و پُررنگ کرد و این غیر از حذف تکثر است.

مشکل ما کجاست؟

۱)درخودفرورفتگی و درونی تعریف کردن ماموریت: ما بیشتر وقت‌مان به جای بحث با دشمن، صرف این می‌شود که بر سر و کله خودمان بکوبیم. نیروهای اجتماعی ما حضور بین‌المللی ندارند. برای انسجام دنبال راه‌حل‌اید؟ ماموریت را اولا جهانی کنید و ثانیا به آن عمق دهید. ما دقیقاً وسط یک نبرد تمدنی ایستاده‌ایم و هنوز نتوانسته‌ایم افق واقعی نبرد را در فضای اجتماعی‌اش صورت‌بندی کنیم و خشم ملی نسبت به استکبار، نسبت به این تجلی تمام‌قد شیطان را مدام و مدام برافروخته‌تر کنیم. ما نتوانسته‌ایم نیروهای انقلابی‌مان را فراتر از پیام‌رسان‌های داخلی بکشانیم.

۲)فقدان فرهنگ نقد و گفت‌و‌گو: وقتی ماموریت روشن شد، باید این تکثرِ ذیل ماموریت، این نقدهای صریح و غیرصریحِ درونی اولا به رسمیت شناخته شود، دوماً فرهنگ درخورش را پیدا کند.

۳)فقدان هنر حل مسئله: ما در “ای ایران” مسئله جدال امت و ایران را حل کردیم. اما این هنر را کمتر در همه عرصه‌ها داریم. حل مسئله یعنی ارتقای گفتمانی کشور.

۴)عدم فهم نقش مهره‌های بازی در امر اجتماعی: ما نمی‌توانیم یک بازی را با تفکیک نقش‌هایش تصور کنیم. ما تا از انسجام می‌گوییم، پادگان برایمان متبلور می‌شود. انسجام حقیقتی مبتنی بر تنوع نقش‌های بازیگران تیم فوتبال است.

خلاصه آنکه: ما به جای انکار تفاوت‌نظرها، به جای فراخواندن این و آن به سکوت، به جای بستن دهان این و آن، به جای تهدید تلقی کردنِ مداومِ تکثر، به جای دشمن‌پنداریِ انقلابیون باید به چشم‌اندازی فرصت‌محور نقل مکان کنیم.

اظهارنظر پویا در جامعه یعنی حیات جامعه. نقد و سخن یعنی زندگی. وجود دیدگاه‌های انقلابی یعنی پشتوانه دیپلماسی خارجی. خلق و بازتولید مداوم روایت‌ها و مشارکت در این بازتولید یعنی ظرفیت نقش‌آفرینی اجتماعی. و مردمی بودن سیاست از همین‌جا آغاز می‌شود؛ آنجا که نگاه‌های پادگانی کنار می‌رود. آنجا که به این و آن نمی‌گویی خفه‌شو! بلکه راه‌حل را در گفت‌و‌گو می‌بینی و تبیین. این گفت‌و‌گو اگر در مدار خودش حفظ شود، ضامن انسجام است نه مقابل آن.

 

 

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا